Niloofar
@seyed5445
این بچه یزده و داخل پانسیون نگهداری میشه. دنبال یه سرپرست خوب و مسئولیتپذیریم که بتونه تا آخر عمر ازش نگهداری کنه. اگر شرایطش رو دارید بهم پیام بدید. #یزد #واگذاری_گربه #گربه

اونهایی که پول خرید کالا یا خدماتی که میخرند رو دیر پرداخت میکنند و کسانی که دنگشون رو نمیپردازند نزد من منفورترینند.
بینهایت زشت و غیرانسانیه که آدمو مجبور میکنید دنبال پولش بیافته و هی پیگیری کنه. بریز دیگه پولو عوضی. :/
این بچه یزده و داخل پانسیون نگهداری میشه. دنبال یه سرپرست خوب و مسئولیتپذیریم که بتونه تا آخر عمر ازش نگهداری کنه. اگر شرایطش رو دارید بهم پیام بدید. #یزد #واگذاری_گربه #گربه

دوست ندارم در این بحث وارد بشم، لیکن چه چاره با بخت گمراه؟ ۱/ بعضی فکر میکنن مناسک دینی یا فرهنگی فقط نشانهان، یعنی صرفاً قراره به چیزی اشاره کنن: غم، امید، اخلاق، یا هویت. اما مناسک فقط «اشاره» نمیکنن، بلکه میسازن. مناسکْ خودْ نحوی تجربهاند، نه فقط ترجمهی یک تجربه.
ویدئوی تجریش واقعا دردناکه اما متاسفانه این دردناکترین چیزی نیست که دیدم چون سالهای پیش هم در ایران زندگی میکردم.
دوستان ببینید واقعا به نظرم فهمیدن این نکته که جامعه ایرانی از افراد و تفکرهای متنوع تشکیل شده سخت نیست. پس لطفا با صدور حکمهای کلی در موضوعات مختلف در مورد ایرانیان منو رو عصبی نکنید. ممنون
در حال حاضر هیچ نوع شور زندگیای در من وجود نداره وحوصله کسانی که شور زندگی در سر دارند رو هم ندارم.
دوستان الان پذیرشمون بیاد چه گلی باید به سر بگیریم سفارتخونهها تعطیلند؟
دوستان یه چیز گربه ای بگم؟ لطفا اگه توانایی رسیدن و حمایت و نگهداری گربه ندارید گربه های بیرونی رو دستی نکنید، بگذارید از آدما بترسن اینجوری بیشتر زنده میمونن
یه گربه و سه تا بچهاش رو به خاطر تهدیدهای همسایههای حیوانستیزمون فرستادم پانسیون. حالا اونجا اضطراب داره و من اینجا دارم زجر میکشم. کاش حداقل یکی یاد بده به این ملت که اگر قرار نیست سرپرست گربهای بشن بهش دست نزنند.
در زمینه رقص ما مرکزنشینان ایرانی هیچ حرفی در برابر مرزنشینان ایرانی برای گفتن نداریم.
امشب یادم افتاد که چقدر عاشق این بودم که سوار قوهای پارک گوهردشت کرج بشم و چقدر عجیب که این حس یهو از اعماق حافظهام درومد!
نقاشیهای علی پیجم سالهاست که از خاطرم دور نمیشوند. او خیلی کم کار بود و به همان اندازه جالب توجه. موضوع محوری آثار پیجم سفره است. نقاشیهایی نجیب و محترم. سفرهی پیش رو از سال: ۱۳۳۹
بزرگترین دستاورد امسالم دست کشیدن از ارتباط با آدمهایی بود که رفت و آمد باهاشون روحمو خدشهدار میکرد. حالا یکی زنگ زده که تو سال جدید کدورتارو بریز دور، برو و بیا. ک چه دورتی واقعا!
خوبیش اینه که توانایی و استعداد زیادی در ترک کردن انسانها و مکانهایی دارم که حس میکنم (دیگه) مال من نیستند.
تنها چیزی که تصور نمیکردم تو این سن بهش دچار بشم انواع و اقسام اضطرابها و فوبیاها بود که شکر خدا هرروز یه مدل جدیدش رو میشه برام. مثلا ساعت ۳ صبحی زل زدم به سقف قطار و دائم میلرزم چون منتظرم چپ کنه در حالیکه بقیه در خواب نازند.