هلیا
@itsaboutheli
خواندن ندارد.
ساعت سه صبحه. یک ساعت پیش پدرم رو فرستادم دنبال بیکینگ پودر و دقایقی پیش بالاخره چیزکیکم رفت توی فر. واقعا عالی هستم.
یکی میگفت شما اولین یا نهایتا دومین زن در اجدادتون هستید که تحصیل کرده و داره کار میکنه و میتونه مستقل زندگی کنه، همچین چیزی قدیمی و عادیای نیست، هنوزم خیلیا برای استقلال و کار کردن توی جامعه دارن میجنگن.
من نمیدونم زنها تا کی میخوان با هر کاری احساس شجاعت و توانمندی کنن؟؟ بابا بیخیال دیگه، سالهاست زنها در جامعه در حال کار و تلاشن. کار و تلاش هم وظیفهاته و برا خودته، هیچ شجاعتی و ازین کسشرا هم توش نیست.
یه سری کارت بهمون دادن، مجبوریم با همینا بازی کنیم. کاریش که نمیشه کرد؛ حداقل دستت رو خوب بازی کن.
در پایان جلسه تراپی امروزم اینطوری بودم که: ما چقدر سادهایم. ما چقدر زود خام میشیم. ما چقدر حسن نیت داریم. ما چقدر گول شما رو میخوریم و چقدر شما هفتخطید. چقدر آب زیر کاهید. چقدر سوءاستفادهچی هستید. چقدر شما آبرو و حیا ندارید.
نمیدونم چرا ولی واقعا هیچی به اندازه پروداکتهای charlotte tilbury دلمو ✨⭐️🪄 نمیکنه.
پراگ اسکان دکوراسیونش رو تغییر داده و اون یکذرهای که وادی بود هم دیگه نیست. بد نشده البته بهنظرم.
نه برق دارم، نه آب دارم، نه شغل و امنیت شغلی دارم، نه سرمایه دارم، نه آینده دارم، نه امید، نه آزادی. وسط این همه نداشته، نمیفهمم چطور داشتن انرژی هستهای یکهو تبدیل به «حق» من بهعنوان شهروند شده. ما خواستههای حقیقیتری داریم و حکومت نه نماینده، نه بازنما و نه سخنگوی ماست.
به عنوان آدمایی که مجبورن با کتری لباس اتو کنن و کونشون رو نمیتونن درست بشورن زیاد به مسائل کوچیک اهمیت میدیم.
خب دیگه من بهطور کامل از عقل و شعور خودم ناامیدم و اینبار از خدا میخوام کمکم کنه پاشم برم ورزش کنم.