آنِ تناقض و تردید
@Moar8057
علاقه‌مند به صدا و واژه
شاید در آینده‌ای دور، بینشی عمیق‌تر به انسان ثابت کند که باید در روح خود به دنبال آرامش و دلگرمی باشد. #سامرست_موام لبه تیغ
واسه‌م پیام اومده که حق بیمه‌تو واریز نکردی، دارم می‌رم تأمین اجتماعی، امیدوارم که اشتباه شده باشه
بشر جنایتِ اسرائیل در غزّه را به تماشا نشسته‌است و احتمالاً سال‌ها بعد این نسل‌کشی سوژه‌ی فیلمی می‌شود و چند جایزه‌ی اسکار می‌گیرد و تمام؛ مثل «پیانیست» و «فهرست شیندلر».
اولین بار که به یزد رفتم ۱۴ ساله بودم داشتم دیوانه می‌شدم پاییز بود اما هیچ رنگی نداشت شهر
من اولین بار که دانشگاه قبول شدم تصور کنید از یه همچین فضایی رفتم جای خشک و همه تپه خاک بود اطراف شهر دنبال سرسبزی بودم😅 شوک شده تو حیاط خوابگاه دنبال شمال خودم بودم 😁😁 تصورم از زندگی جای خشک و جایی که اب و سرسبزی نباشه وجود نداشت #تالش زیبای من💕
دود از آسمان منطقه آزاد انزلی محو نمی‌شود چه به روزگار این سرزمین آمده...
نشان می‌دهد کولرهای آبی در زمان ریاست جمهوری روحانی در هر شبانه‌روژ ٢۵٠ لیتر آب مصرف کرده‌اند و در زمان مرحوم رییسی مصرف آن‌ها به ۴٠٠ لیتر رسیده است. با انتخاب پزشکیان به ریاست جمهوری، کولرهای آبی جهشی سنگین در مصرف انجام داده و اکنون در هر شبانه روز، ٧٠٠ لیتر آب مصرف می‌کنند.
به خدا که جرعه‌ای ده تو به حافظ سحرخیز که دعای صبحگاهی اثری کند شما را
دارم فکر می‌کنم مگه مشتری کتاب، طبقه همکفِ دانا نیستن؟ پس چرا قیمتها مناسب طبقه بالاست؟
شما ک غریبه نیستید، قیمت کتابارو میبینم یه جون از جونام کم میشه
حتا اگر نباشی می‌آفرینم‌ات چونان که التهاب بیابان، سراب را
می خواهمت چنانکه شب خسته خواب را می جویمت چنانکه لب تشنه آب را ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی با چون تو پُرسشی چه نیازی جواب را
می‌ترسم تلگرام یه روز توی آپدیت جدیدش کاری کنه که طرف مقابل بتونه درفت‌ها رو هم ببینه!
امید عمومی به زندگی به اندازه آن پنجره‌های آلومنیومی، ناجور و نفرت‌انگیز است. صاحب‌خانه فکر می‌کرده حالا که زنده است، پنجره‌ها را نو کند؛ فردا شد و خانه مُرد... زندگی بدون معنا، هرچه بدتر، بهتر.
خونه ای رها شده در روستا به پنجره دقت کنید انگار یه پرنده با سر رفته تو شیشه
اگر کسی را دارید که از معاشرت با او لذت می‌برید شراب گیرایی در اختیار شماست.
گاهی نصف‌شبا که همه‌جا ساکت میشه، یه باد خنک و تندی می‌وزه؛ می‌خزم سر پنجره، نه واسه نفس کشیدن! واسه تماشای رقص تاریک درختا و صدای دریای خشمگینی که از فاصله نیم مایلی به گوش می‌رسه...
لحظاتی پیش از شروع زد و خورد هم صدای پخش ماشین کم میشه...
اونی که برای حرف زدن باهاش صدای ضبط رو کم یا خاموش می‌کنی، خودشه.
می‌توانی قلبم را با دیداری شفا بخشی؟ که دوای قلب من غیر از دیدار تو چیست؟ دلتنگم و دیدار تو درمان منست بی‌رنگ رُخت زمانه زندانِ منست بر هیچ دلی مباد و بر هیچ تنی آنچ از غم هجران تو بر جان منست (دیوان شمس، #مولانا)
فهل تُداوِين قلبي باللّقا كرمًا فما لقلبي دواءٌ غير لُقياكِ ؟