ℤᗅℍℛᗅ

همیشه بعد از اینکه یه کار بزرگ تموم میکنی تمام کائنات احساس پوچ بودن بهت میدن

مردم برمیگردن به اکسشون من بعد از یک ماه برمیگردم باشگاه سلامی دوباره به دیسیپلین

فقط دوست داشتن کافی نیست،اینکه چطوری دوسش داری یا دوست داره مهم تره

تو بهم یه گردنبند هدیه بده،منم قول میدم تا آخر عمرم روی گردنم نگهش دارم

مودم یه مدلیه اگر یه اکس سمی داشتم الان بهش پیام میدادم یک کرمی در من داره حرکت میکنه امشب

خیلی مواقع دوست دارم یه رابطه عمیق احساسی داشته باشم ولی به رابطه ها و آدمای امروز که نگاه میکنم میفهمم اینکه به دست بیارم اینجور حسی رو خیلی احتمالش کمه هیچی دیگه میشینم به کار و پول فک میکنم

یسوال فنی سکسکه که میکنیم دقیقا چه ارگانی داره اینکارو میکنه و به چه علت؟

داره سردم میشه،حال ندارم پاشم کولر خاموش کنم منتظرم برق بره خودش خاموش شه

آدما جسمی خسته نمیشن،روحشون خسته میشه کم میاره

دیگه میترسم واسه خبر خوبی که می‌شنوم خوشحالی کنم،ته مغزم اینه اگه باز همه چی خراب شد چی؟اون وقت چیکار کنم؟

حالم باز شده شبیه اون روزایی که هشت سال تلاش کردم ازش فرار کنم دارم از شدت استرس بالا میارم

اگه این ماجرا به خیر خوشی از سرم بگذره یه درخت میکارم

به مو رسیده ها ولی میدونم پاره نمیشه ینی اون بالایی نمیذاره پاره شه

جنگ که مارو نکشت ولی فک کنم گرما بکشه

ما از جنگ یبار می خوریم از خودی ده بار

در 30ساعت گذشته بیش از21ساعت ایستاده بودم،عملا دیگه کف پامو حس نمیکنم تازه فردام روز تمرین پامه خدا نگذره از اونی که روز اول ایده اینو داد خانما برن سرکار