دِر ایز نو پِین 🤦🏼♀️
@thereisnopainm
دال آوردم چون مسیر آلمان از پستک میگذرد/ ژن، ژیان، ئازادی
من واقعا دیگه ترسیدم. جدای اضطراب و تعلیق و ضعف دیگه ترسیدم.
برلین جایی هست بشه رفت شیشه آبجو کوبید به دیوار و خالی شد؟
رژهی پرایدی که ماشینای کمپانیا راه میوفتن تو خیابون و همهچی پر از زرق و برقه و درگ کوئینای تبلیغاتی سفید مدل میشن تا عکسا خوب دربیان فقط حال بهم زنه.
امروز یه چیزی در ذهنم روشن شده که الهی بمیرم واسه بچهی درونم
گرید بالا
cancer is secretly obsessed with you, scorpio.
قشنگ شیطان مجسمه این بات :)))))))
logic won’t save you, scorpio. love might. try it.
از صبح بیدار شدم حس میکنم دیگه عنم گرفته. نه که ناراحت و عصبانی نباشما! ولی دیگه عنم گرفته و داره مرحلهی اشک و از چشم افتادن رو شروع میکنه
تمام مدت به اندازهی دهها صفحه حرف توی ذهنم بوده حالا که میتونم حرف بزنم انگار مغزم ریست شده. :) همیشه دم شکار ریدنم میگیره