نخجوان

روزا وقتی خورجینو میذاره رو خرش، یه ماچ ازش میگیره و میگه: «بدون منت کمکم میکنی رفیق!» شب که میاد توییتر و گروک رو که میبینه، یاد خرش میفته. اونم بی‌منت جواب سوالاشو میده. واسه همین وقتی میخواد چیزی ازش بپرسه، اولش «هی» میذاره. همون صدایی که سر زمین برای جلب توجه خرش به کار میبره

هوا ۴۰ درجه بود. یک ساعتی میشد که برقو قطع کرده بودن، هنوز یک ساعت دیگه باقی مونده بود. دراز کشیده بودم. زیر چونه‌م خیس عرق بود. صدای درو شنیدم. اره برقی رو برداشتم و رفتم در ‌واحدشون در زدم. خودش درو‌ باز کرد. گفتم هرشب صدای محسن چاوشی از خونه شما میاد؟ گفت گه خوردم، روشنش کردم.

باید یه رفراندوم برگزار کنن مردم بیان رای بدن بگن انتخابشون اینه که روزی دو ساعت ظهر برقشون بره یا یک ساعت شب؟ اینجوری هم قشنگ‌تره، هم وقتی خودشون انتخاب می‌کنن دیگه مشکلی با قطع شدنش ندارن.

کاش توضیح بدن به هر کارت بانکی چندتا کیسه آب تعلق میگیره، که اگه لازم شد، کارت بانکی پدربزرگ فوت‌شده‌مون که برای قطع نشدن یارانه‌ش مرگشو اعلام نکردیم هم بیاریم آب بگیریم.

تو این موج چت‌بات‌سازی، ما هم باید همه‌ی فارغ‌التحصیلای دانشکده‌های برق و مکانیک ایران رو دور هم جمع کنیم و یه چت‌بات تخصصی بسازیم. هرکی از هر جای دنیا هر سوالی درباره خودارضایی داشت، بیاد تو چت‌بات؛ مهندسین ما با توجه به مهارت‌هایی که تو دوران تحصیل کسب کردن جوابش رو میدن.

وضعیت خانه یوسف تیموری در روزهای متاهلی

شرایط طوری شده که اگه به یه ماشین پارک شده بمالونی و در نری، جامعه بهت به چشم اون عقب‌مونده‌ای نگاه می‌کنه که میره پول میده اکانت فیلیمو می‌خره و میاد اینجا درباره سریالاش توییت می‌زنه.

فرصت خوبیه برای عزیزانی که با ساک ورزشی، چندتا کیسه پلاستیکی و بوی آدامس نعنایی، تازه از ترمینال رسیدن: هم می‌تونن چندتا عکس با ظاهر جدید برج بگیرن و ورودشون به تهران رو به هم‌ولایتی‌ها اطلاع بدن، هم یه دهنی تازه کنن و با حالی خوب و نیشی باز راهی پل طبیعت بشن.

هوا گرم است! پاهایش عرق‌سوز شده! شُرتش لای یوسف تیموری‌اش گیر کرده! آزادش می‌کند! اما همچنان… هوا گرم است! پاهایش عرق‌سوز شده…!