موکاخانِم

شاید زندگی همین چایی هست که وقتی خسته میای مامانت جلوت میزاره💚

از وقتی پلا مشته رو یاد گرفتم وقتی تنهام غذامو اونشکلی میخورم

خواهرزاده داشتن یعنی تجربه‌ کردن حس مادر بودن، بدون دردِ زایمان.

عمو پورنگ چرا چنین میکنه مرد نگو توام اهل رنگین کمونی؟

چقدر هوتن شکیبا دوست ندارم نه اینکه بد بازی کنه من یاد یه ادم ایکبیری میندازه چهره ش

ریا نباشه😎

علی موهاش بلند شده الان که تو خونه راه می‌ره حس می‌کنم تو یه مستند حیات‌وحشم و شیر نر تو ساوانا قدم می‌زنه

ماه دیگه تولد زن علی شاه ماهی توییتر فارسیه میدونستین؟

دیروز وقتی داشتی می‌رفتی، صدا زدمت گفتم ببین تو درو بستی… نگام کردی، کیفتو آروم گذاشتی رو میز و گفتی «جانم؟» همین که درو بستی، همین که کیفتو گذاشتی، همین که گفتی «جانم»… یعنی همه‌چی. دوست داشتن همون چیزیه که تو جزئیات قایم می‌کنی

آقام معینم پیر شد ما نرفتیم کنسرتش

کاش علی ژاپنی بود

باید بگم بنده کتونی سفید مطلقم

رفته بودیم سفر، خواهر دوستمم اومده بود. یه دختر ناز و ارایشش فقط یه رژ. شب که شد ما همه روتین هشت‌مرحله‌ای سروم C، نیاسینامید، کرم دور چشم اون از تو کیفش صابون گلنار درآورد، صورتش شست، خوابید. صبح: پوست اون مثل نوزاد، پوست ما مثل نقشه جغرافیایی خاورمیانه.

هرچي موفقتر ، حسادت نزديكان و اقوام بيشتر، هرچي ادم تو كارش موفق باشه ، دايره ي دوستانش كمرنگتر ميشه و غالب اطرافيانش يواش يواش به دشمن تبديل ميشن دارم اشتباه ميگم به نظرتون ؟؟

زیر دوش بودم برق رفت و من از ترس گردنم قفل شده

چرا باید الان یادم بیاد که ساشه کلاژنم نخوردم

از رنج‌های اجباری آدم‌های ناخواسته و خون‌هایی که منو به زنجیر کشیدن پناه می‌برم به غریبه‌هایی که کاش از اول، آشنا بودن...

من خورشت کرفس نمیخورم که سیر شم میخورم که بمیرم

یارب امشب برایم نم باران بنویس دو سه شب پرسه زدن توی خیابان بنویس

دوستم گفت: باورت میشه ۲ روزه موهامو شونه نزدم از بس کارم زیاد بوده ما جفتمون روی یک پروژه بودیم، تو دلم گفتم شلختگی پای شلوغی نذار امروز خودم بعد ۳ روز تازه موهاموشونه زدم. با اینکه دوش می‌گرفتم، وقتش نبود. هرکسیومنع و قضاوت کنی، حتی سر چیزای ساده، یه روز یقه‌تو می‌گیره