Homayuon
@homayuon5784
وَ... بين خودمان باشد؛ بخشی از وجودِ من تا همیشه بابت نداشتنِ تو، غمگین میماند...
وَ... عزيز مدت هاي طولاني ام؛ حسود می شوم، وقتی كه کسی از تو سهمی مي برد، حتی به جسارت یک نگاه....
وَ... بين خودمان باشد؛ بیصدا عاشقش شدم و برایش مُردم بي آنکه او بفهمد...
وَ... عزيز مدت هاي طولاني ام؛ حضور تو، هر چند اندك، جبران غم هاي طولاني ام بود، نماندي...
وَ... عزيز مدت هاي طولاني ام؛ بعد از مرگم؛ اگر نسيمي دور دست هاي زيبايت پيچيد بدان من بودم كه بوسيدمش...
وَ... مي داني؛ از یك جایی به بعد، حالت نه خوب است نه بد. از خودت میپرسی: میتواني ادامه دهي؟ جواب میدهي : نه ولی ادامه می دهي...
وَ... مي داني؛ می شود هرگز خوب نشد و همچنان ادامه داد...
وَ... مي داني ؛ درموردش ناراحت نیستم، درموردش دلم خیلی شکست...
وَ... بين خودمان باشد؛ مگر مي شود غريبه شد با آدمي كه بوي تنش را حفظي...
وَ... دلتنگي براي تو، بي فايده ترين عادت زندگي ام شده است...
وَ... عزيز مدت هاي طولاني ام؛ هر بار کسی مرا دوست داشت، دوست نداشتنِ تو یادم آمد و بسيار گریستم...
وَ... گاهي او را خندانده ام، مي داني، مي خواهم بگويم كه تمامِ عمرم هم هدر نرفت...
وَ... می گويند هر کسی شبیه به جایی مي شود که به آن تعلق دارد، پس من شبیه وطنم شدهام، شبيه ايران غمناک و خسته، رنجیده و زخمی ملول و اشغال شده ولي در عمق ناامیدی امیدوار...
وَ... بين خودمان باشد؛ تو را جور ديگر تو را بيشتر از هر آدمي تو را بيشتر از جانم دوست داشتم، اما تو؛ رفتي...
وَ... عزيز مدت هاي طولاني ام؛ ناگهان به يادِ تو و آنچه با تو گذرانده ام، بسيار گريستم...
وَ... مي داني؛ اين روزها هرجا که میروم و هرجا که هستم ندایی در درونم زمزمه میکند: من اینجا غريبم...
وَ... مي داني؛ آمد ، قلبم را تكاني داد و رفت، انگار آمده بود كه بگويد: هنوز هم مي توانم درد بكشم، همين...
وَ... مي داني؛ هنوز هم به آمدنش اميدوارم، با اينكه مي دانم، ديگر نمي آيد...
وَ... مي داني؛ همهی ما یک روز یکجا با یک اتفاق… تمام وجودمان را از دست داده ايم...