احسانم

رو آدمها تا زمانی حساب باز کنید که قبح یه کارهایی براشون نریخته باشه

سلام، "وقت" طلاست، ... سلام، "پول" طلاست...

‌باز شب افتاد و ما را دل همان جا شد که بود...

عجیب‌ترین چیزی که تو زندگیت یه روز بهش میرسی اینه که یه جاایی تو بااید همه رو درک کنی ولی خودت هیچوقت درک نمیشی...!!

آدم‌ها همیشه می‌مانند فقط شکلِ بودن‌شان عوض می‌شود یکی در آغوش، یکی در یاد و یکی در زخم... ....🖋️

غسل شراب دادم نگاهم را بهر دیدارت "بداهه" #دلیار

پایی که برنیارد روزی به سنگ عشقی گوییم جان ندارد یا دل نمی‌سپارد جناب سعدی

برای عشق و آغوشش نزن جوش تو که هستی خودت آگاه و باهوش چنان خوردم لگد از عشق و آغوش که هستم تا کنون خیره و مدهوش!... بداهه

... در آغوشم بگیر و نجاتم بده ... #داستایوفسکی

از بَهرِ دفع غم به کسی گر بَری پناه هم غم به جای ماند و هم آبرو رود... #جلال_الدین_همایی

دوزخ ز دلم جوش زند، یا نفس است این #شفائی_اصفهانی

‌‌ بندها بود بر من اکنون شد دیدن تو کلید هر بندم… #اسیر

در انتظار تو میمیرم و در این دم آخر دلم خوشست که دیدم به خواب ، گاه گاهت شهریار

شاید برای ما دو ساعت قطعی برق یه سختی قابل تحمل باشه… ولی برای جنوبی‌ها، جنگ نابرابرِ نفس‌های داغ با خنکیِ محال.

کاش فقط ترسناک بود بودم تو را سزا و تو بودی مرا سزا ترسم ز نزد من به کسی ناسزا شدی #سعد_سلمان

گندم خال تو آن روز که دیدم گفتم خرمن طاعت ما بر سر این دانه رود #جندقی

یک بیت شعر یک دنیا حرف: بیگانه گشتن از من چون در سر تو بود با جان من به مهر چرا آشنا شدی؟ #سعد_سلمان

کَس را چه غمست، کاین همه درد مراست صد یار عزیز ناجوانمرد مراست #سعد_سلمان

باشد ز هزار لطف خوشتر خشمی که ز روی ناز باشد #نشاط

با هزار امید درد دل چو گفتم با طبیب گفت جز مردن نباشد چاره ی بیمار ما #عارف_اصفهانی

گفتی که: بامداد مراد تو می‌دهم زان روز می‌شمارم و صد بامداد برفت #اوحدی