یک عدد مهندس
@discriptionme
🎾🏋️- متعهد به هکسره
با گاو میرید بیرون همچین چیز عادی رو نمیدونه؟
آقا پسرای گل!!! لطفا هروقت با یه دختر میرید بیرون، بعد اینکه از هم جدا شدید، یه پیام بدید ازش تشکر کنید که وقتشو در اختیارتون گذاشته و فکر نکنید چرا من باید همچین کاری کنم؟! علاوه بر اینکه تو چشم اون دختر عزیز میشید، خودتون هم جنتلمن محسوب میشید... آفرین
وقتایی که مشهد نیستم هرروز از مربیم برنامه میگیرم. این هفته برنامه روز پا نگرفتم، فکر میکردم زیاد شاگرد داره یادش نیست. صبح پیام داده فکر نکنی حواسم نیست، برگشتی دهنتو سرویس میکنم. :)))
زندگی اونجایی داره عجیب میشه که تو هر جمعی میرم همشون حداقل ۱۰ سال از من کوچیکترن. یکیشون همیشه اول اسمم آقا میاره، میگم راحت باشه، میگه اخه از بابام فقط ۵ سال کوچیکتری روم نمیشه :))))
وحید جان اگر راه داره تجدید نظر کن. من با این یه اتوبوس دختر دلشکسته چیکار کنم؟
روزی که این توییت روزدم فکر میکردم خیلی از سختترین تجربیات زندگیم بود. ولی بعدا فهمیدم کار خدا بی حکمت نیست و عامل یکی از شیرینترین اتفاقا شده.
خداروشکر اونطور که فکر میکردم ۲۴ ساعت نبود. ۲۶ ساعت از عسلویه تو راه بودیم.
امروز به عنوان یه استاکر عرض اندام کردم همه تعجب کردن. گفتن نمیدونم فلانی از کجا پیجم رو پیدا کرده، گفتم خوب رفته پیج باشگاه اسمت و سرچ کرده. فکر میکردم خیلی موضوع عادی گفتم ولی تعجب کردن. :))
معمولا تایمایی که دخترای ادایی میان تنیس کلاس ندارم، دیروز اتفاقی کلاسا همزمان شد. دخترای زمین کناری از ۵۰ دقیقه تمرین بدون اغراق فقط ۳۰ دقیقه داشتن عکس و استوری میگرفتن :))) خوب زمین اجاره میکردید، چرا کلاس ثبت نام کردید.
زیر ده تا اکانت که حتی یبار هم باز نکردم به عنوان استاکر تگ شدم ولی زیر اون پیجی که استاکش میکنم تگ نشدم. گروک احمق. :)))
چهرهی زن را یک چیز زیبا میکند ،یک دوست داشتن مطمئن مردانه .
درست ترین چیزی که تا این ساعت امروز خوندم: انرژی زنانه پاسخ انرژی مردانه اس.
پیج باشگاه یه استوری از بازی بچه ها گذاشته، منم هستم. دارم زمین رو آب میدم. :))) وقتشه تو بیو بزنم بلاگر.
از ۷ صبح باشگاه بودم تا الان، اروم بگیر خوب، مگه مسابقه داری.
از ۷ صبح باشگاه بودم تا الان، اروم بگیر خوب، مگه مسابقه داری.
بعد چند سال حس میکردم خوشحالی داره به زندگیم برمیگرده. ولی فهمیدم مثل چاوشی ذاتا انسان شادی نیستم و خوشحالی دوومی نداره.
کاش مسابقه مهمی داشتم، به بدترین شکل میباختم. راکتمو اینقد میکوبیدم زمین که چیزی ازش نمونه. اینطوری هم خالی میشم هم کسی سرزنشم نمیکنه هم کسی نمیپرسه چی شده.