Behzad
@behzad_assali
ت مهر دا که ت دنیا دکن دکاِ. (فدای مهرت که دنیات٫ گاهی جدی٫گاهی بازیست)
روز بسیار است و شب در گردش خورشید و ماه کز افق گوید نشان ماه یا خورشید از او نازم آن روزی که در تاریخ ایام بزرگ در تجلی ماه از او، خورشید از او، ناهید از او تا بدانی روز ما روشن تر، آن روز از چه روست روی او بایست دید و وصف او پرسید از او — صادق سرمد

ای شبم؛ دور از تو بی مهتاب! دوست می دارم تو را، تا آنسوی دنیا! دوست می دارم تو را، ای بی تو من نابود! دوست می دارم تو را، از بینهایت، بینهایت تر! دوست می دارم تو را، ای از برایم نقطه پایان هر مقصد! دوست می دارم تو را، ای آتش اندیشه هایم بی تو خاکستر! —کامبیز صدیقی کسمایی
به خارزار جهان، گل به دامنم، با عشق. صفای روی تو، تقدیم می کنم، با عشق درین سیاهی و سردی بسان آتشگاه، همیشه گرمم همواره روشنم با عشق. دوای درد بشر یک کلام باشد و بس که من برای تو فریاد می زنم: با عشق —فریدون مشیری
دست در دست کسی، یعنی: پیوند دو جان! دست در دست کسی، یعنی: پیمان دو عشق! دست در دست کسی داری اگر دانی؛ دست ، چه سخن ها که بیان می کند از دوست به دوست، لحظه ای چند که از دست طبیب، گرمی مهر به پیشانی بیمار رسد، نوشداروی شفابخش تر از داروی اوست! — فریدون مشیری

بهشتی گل نباشد چون گل تو که گلزار آمد این گل را دل تو به شادی باش با وی کاین گلستان نه تابستان بریزد نه زمستان گلی کاو را به دل باید که جویی گلی کاو را به جان باید که بویی — فخرالدین اسعد گرگانی

تا دل بود ای دلبر ، تا جان بود ای جانان با مهر تو دارم دل ، با عشق تو دارم جان گر دل ببری شاید ، زیرا که تویی دلبر ور جان ببری زیبد ، زیرا که تویی جانان —امیرمعزی
🙏👑🌸❤️🌺🙏 مست و شوریده چنانم که ز بی خویشتنی من توام هیچ نمی دانم اگر خود تو منی « از نکو رویی و شیرینی و خوبی و کشی شهره ی شهری و انگشت کش مرد و زنی » این همه هست که می گویم و زین هیچ نیی هر چه هستی چه کنم « جانی و جانان منی » —حکیم نزاری قهستانی
تو همه بار و بری، تازه بهارا تو بمان بنگر این نقش به خون شسته، نگارا تو بمان به سر زلف بتان، سلسله دارا تو بمان که سر سبز تو خوش باشد، کنارا تو بمان —سایه
دوستت دارم….🤟👑❤️ تو زندگی را در درون لمس میکنی ، تو شهامت آن داری که بیندیشی ، و نیروی آن که به چیزی دل ببندی ، تو با رویاهایت زندگی میکنی…….. ، و رویائیان بسیار نادرند. آری…… اندکند آنان که به رویا باور دارند. « دوستت دارم ». — لیندا- اس، اسمیت
اگرمیبایدت عمر دوباره مکن پیوند عمر از عشق پاره نیازی هست هر جا هست نازی نباشد ناز اگر نبود نیازی نگاهی باید از مجنون در آغاز که آید چشم لیلی بر سر ناز — وحشی بافقی
گوهر نازنین ناب منی گل زیبای باغ خواب منی تو ز دیوان بی کرانۀ صبح غزل سرخ آفتاب منی تو حدیث تجسم آبی که در آوازه سراب منی تو بزرگی ، معطری ، پاکی که مسیح دل کباب منی —احمد پروین
شبیه رقص کبوتر به دور گنبد عشق! ومثل قاصدکی در بهار رقصیدی چقدر تازه شدم با نگاه تو ای خوب! اگرچه با رگ خواب دلم تو خوابیدی هنوز در شب من رد پای توست به جا بیا که درد دلم را تو خوب فهمیدی —شیوا فرازمند

من کاشف اصالت زیبایی توام مفتون روح پاک و فریبایی توام تو با نوشخند مهر با واژه محبت و با بوسهات این خشکزار خاطره ام را آباد می کنی، با سدی از سکوت، در من رساترین تلاطم ساکن را بنیاد می کنی. —حمید مصدق
ای از درخت افرا گردنفرازتر ای آفتاب تابان از نور آفتاب بسی دلنوازتر ای پاک تر از برفهای قله الوند تو مهربانتر از لطیف نسیم ساکت شیرازی در سینه خیز دماوند و دست تو دست ظریف تو گلهای باغ را زیور گرفته است و شعرهای من تصویر پرشکوه تو را در بر گرفته است. —حمید مصدق

تو را دارم ای گل، جهان با من است. تو تا با منی، جان جان با من است. چو می تابد از دور پیشانی ات کران تا کران آسمان با من است. کنار تو هر لحظه گویم به خویش که خوشبختی بی کران با من است. —فریدون مشیری
با هر زبان که من بتوانم، شعری به دلفریبی ناز نگاه تو، شیرین و دلنشین بسرایم و آن نغز ناب را مثل تبسم تو که شعر نوازش است روزی هزار بار بخوانم آنگاه، پیش رُخت زبان بگشایم. — فریدون مشیری
