AmirSadegh 🇯🇵
@amirsn991
ادامهٔ داستان: https://t.me/pardehnei
دندانم رو کَندَند تا نگویم، و چَشمم تا نبینم، اما پا را وانَهادهاند که ترکِ وطن کنم؛ یعنی که در این شهر، جای خِرَد نیست! |طومارِ شیخْ شرزین| |بهرام بیضایی|

وقتی به بهانهی کار، شب رو خونهی دوستت که دختره میمونی: Mad Love - 1969 Jacques Rivette
این میتونست یه قاب از سینمای دهه هفتاد اریک رومر باشه :)
یه دختر و پسر جَوون پشت سرم تو چمنا و لای درختها نشستن و صدای بوسههاشون تا اون سر پارک میره :) یاد جَوونی و بیمکانی خودمون افتادم. دوران مادر و پدرمون هم داستان همین بوده. یه سری چرخهها انگار قرار نیست عوض شه و سینه به سینه انتقال پیدا میکنه.
میگن برسون پیغمبر سینماست. پیغمبر موعظه، معجزه و مسخ میکنه. برسون همه این کارها رو به شکل سادهای انجام میده. نیازی به شکافتن دریا نیست، برسون آدما رو تو دنیای پُر از تناقض خودشون غوطهور میکنه؛ طوری که دیگه اون آدمای قبلی نیستن. Four Nights of a Dreamer - 1971 Robert Bresson
من عاشق کسی میشم که تحسینم کنه. من اونو دوستش دارم، اما اگه بتونی اونو از قلبم بیرون کنی، اگه بتونی مثل امروز عاشقم باشی، اونوقته که.. Four Nights of a Dreamer - 1971 Robert Bresson