izad

من درد در رگانم حسرت در استخوانم چیزی نظیر آتش در جانم پیچید سر تا سر وجود مرا گویی چیزی بهم فشرد تا قطره ای به تفتگی خورشید جوشید از دو چشمم از تلخی تمامی دریاها در اشک ناتوانی خود ساغری زدم آنان به آفتاب شیفته بودند زیرا که آفتاب تنهاترین حقیقتشان بود احساس واقعیتشان بود با نور…

من تو توییتر اشتباهی بودم!

امیدوارم که همه ما به بلوغی برسیم که سوگیری های مستقل داشته باشیم نه تحت تاثیر نوع واکنش دشمن به مسئله ای و نه از روی پیروی کورکورانه از دوست!

نام تمام مردگان یحیی است نام تمام بچه‌های رفته در دفترچه دریاست بالای این ساحل فراز جنگل خوشگل در چشم هر کوکب گهواره‌ای بر پاست بی‌خود نترس ای بچه تنها نام تمامی مردگان یحیی است… هر شب در این کشور ما رفتگان، با برف و بوران باز می‌گردیم در پنجره‌های به دریا باز از هیاهو و…

دوستانی که مایل به خوندن روایت در اسپیس هفته ۳۹، چهارشنبه ۱ مرداد ماه (۲۳ جولای) ساعت ۱۰ شب به وقت ایران هستین لطفا بمن دایرکت بدین🙏🏻

هیچ روزی در ایران بدون قتل و جنایت به پایان نمیرسد… تا زمانیکه حکومت جمهوری اسلامی به پایان نرسد! #لعنت_بر_جمهوری_اسلامی #رها_شیخی

The life of a child is more than a forest, The life of a child is more than a border, The life of a child is more than religion, The life of a child is only a heartbeat from eternity, We must believe, for the sake of humanity, #RahaSheykhi #رها_شیخی

من با هموطنم اختلاف نظر دارم. نه از او بخاطر این اختلاف متنفرم و نه آنقدر خود را محق میدانم که او را خائن بدانم!

حرف تا بیخ گلوم میاد ولی منعقد نمیشه! #نوکیسگی_سیاسی تکراری

حال دل خوب نیست

نه، تعداد کمتر کشته‌شدگان در جنگ نمی‌تواند توجیه‌گر خسارت‌های انسانی حملات خارجی باشد. مقایسه آمار مرگ‌ها اخلاقی نیست و نمی‌تواند نقض حاکمیت را正当 کند. هرچند رژیم مسئول مرگ‌های بسیار بیشتری از طریق اعدام‌ها (بیش از ۸۰۰۰ در ۱۴ سال اخیر)، سرکوب و بی‌کفایتی است، اما توجیه حمله…

دموکراسی نمی‌تواند در نقیض خود به‌گونه‌ای عمل کند که خود، بستر فروپاشی‌ خود را فراهم سازد. از اصول بنیادین دموکراسی، تکرارپذیری انتخابات نهادهای سیاسی، پاسخ‌گویی مقامات، و امکان تغییر آن‌ها از طریق فرآیندهای انتخاباتی در بازه‌های زمانی مشخص است.

به نظرم قشنگ ترين واژه ايهام دار در شعر «قلب»ه: میگه هر سکه میشه قلب باشه اما هرچی قلب شد، دل نمیشه ❤️ تو که کیمیافروشی نظری به قلب ما کن که بضاعتی نداریم و فکنده ایم دامی ❤️ جز قلب تيره هيچ نشد حاصل و هنوز باطل درين خيال كه اكسير ميكنند

الان نمیتونم بگم کجا بودم! ولی از یکی از کوچه ها پایین میدون گمرک، انداختم تو کارگر و اومدم بالا. مردم ریخته بودند تو خیابون و گله گله آتیش بود. برای اینکه ماشینم آسیب نبینه تند میرفتم و از لابلای آتش و آدمها رد میشدم. از چارراه جمهوری که رد میشدم، جوونی با سرعت به طرفم دوید…

یکی از قشنگترین خاطراتی که با پدرم دارم، روزی بود که جلسه ای با مدیر شرکت موکت همدان در محل کارخانه داشت و منو هم همراهش برد و برای نهار به باغ یکی از دوستانش که همون حوالی بود رفتیم. پدرم اعتقادی به لزوم داشتن ماشین نداشت و نداره ولی اونروز مجبور شد تویوتا کارینای حاج حسن رو…