tahmineh yazdani
@YazdaniTah84120
یه دیوانه که عاشق هنر و طبیعته گاهی عکس میگیره و گاهی نقشی بر کاغذ میزنه و گاهی چرندیاتی می نویسه و زادگاهش کوههای زاگرس و زیستگاهش جنگلهای هیرکانی ست
با خود می گویم برای پایان آغوش بگشا هر چه پیش آید خوش آید یا نور است یا گور است #بداهه
با خود می گویم از چه اینگونه بی قراری و بی تاب پایانش مرگ است و تمام چشمهایت را ببند دل بده به آنچه در راه است شاید شوقِ زندگانی باشد شاید مرگ خود را بسپار به باد خود را بسپار به طوفان خود را بسپار به حوادث پایان را هر چه که هست پذیرا باش و برای پایان آغوش بگشا #بداهه
برق چشمهای عاشق آغوشی سرشار از مِهر و عطر بهار نارنج #بداهه
انگار دارم می رسم به خط پایان مسابقه ای که هیچ رقیبی نداشت #بداهه
مستی سلامت میکند پنهان پیامت میکند آن کو دلش را بردهای جان هم غلامت میکند #مولانا
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من دل من داند و من دانم و دل داند و من #مولانا
این عزم سفر به نا کجا آباد از کجا می آید کوله ای بردارم و در سکوت هر آن چه از گذشته مانده بگذارم و سبک بار رو به مقصدی نا معلوم بروم در جاده ای بی انتها که بوی نم باران بدهد شاخه ی درخت ها به هم گره خورده باشد و من باشم و قلبی که سنگ است و سخت و راه و راه و راه ... #بداهه
می گویند آدمِ مجنون رفتاری نامعقول دارد و ما را به حیرت وا می دارد اما می شود در سکوت و سکون مجنون بود و گرفتار چه دانم ها و چراها #بداهه
کاش می دانستم وقتی از تمام دنیا رنجیده ام چه باید بکنم توبه نمی کنم هنوز هم فکر می کنم این دنیا گل است و گلستان مرا همان کنج عزلت بس کاغذ و قلمی و رنگی و موسیقی یار بی همتا و واگویه های من با خودم و خدا #بداهه
در آینه دیدم هیاهوی غم را گم و گیج و مبهم خودم را #امیر_حسین_نصیرپور
ز غصه صد هزاران قصه دارم ولی پیش که خوانم با که گویم #عراقی
تنها نشسته ای چای می نوشی و سیگار میکشی هیچ کس تو را به یاد نمی آورد این همه آدم روی کهکشان به این بزرگی و تو حتی آرزوی یکی نبودی… #فخری_برزنده
عمر که بیعشق رفت هیچ حسابش مگیر آب حیاتست عشق در دل و جانش پذیر #مولانا
تو دوری و من در جستجوی تو راه ها پیموده ام پایِ آبله گونم توان ندارد اما شوقِ دیدارت مرا چون غزالی رمیده به سویِ چشمه ی نور هدایت می کند قلبم به یادت میزند می دَوم و می تازم تا سر چشمه ی نور که تو باشی جان جانانم #بداهه
عاقبت همهی ما زیر این خاک آرام خواهیم گرفت ، ما که روی آن دمی به هم دیگر مجال آرامش ندادیم. آنّا #آخماتووا