معلم ادبیات
@WorldwideUSD
دبیر زبان و ادبیات فارسی {فالو/بک}
یکی دیگه از سیلی هایی که بزرگسالی بهت میزنه اینه که میبینی بعضیا اونقدر که دوسشون داری دوسِت ندارن.
جایی نوشته بود: کسی که تو امروز دلتنگش شدی هر روز آگاهانه تصمیم میگیره که تو توی زندگیش نباشی و این تمامِ چیزی هست که تو نیاز داری بشنوی... 🤌🏻
این دو هفته همهش یاد اون توییتیام که نوشته بود:«به نظرم زندگی رو داریم اشتباه تلفظ میکنیم. این الف مقصوره داره. مثل موسی.» همین. واقعاً همین.
پدرم در اولین مکالمهٔ تلفنی پرسید: «چرا رفتی؟» دلایلم را توضیح دادم. در دومین مکالمهٔ تلفنی هم پرسید: «چرا رفتی؟». دوباره دلایلام را گفتم. تا زنده بود، در هر مکالمهٔ تلفنی همان پرسش را میپرسید. کمکم فهمیدم که برای او «چرا رفتی؟» یک پرسش نبود، یک جملهٔ خبری بود: «کاش نمیرفتی.»
قیافه من وقتی میفهمم تمام این بدبختی ها تا امروز تازه قبل مکانیزم ماشه بوده:
نامه را همینجا رها میکنم و به رختخواب میروم. البته نه از سرِ خستگی، که از رویِ ناامیدی. - کافکا، نامه به فلیسه.
حضرت مولانا توی یکی از داستانهای مثنوی میگه که: اگر دانه ای رو کاشتی به هیچکس راجع بهش نگو چون حتی اگه یه کلاغ جای اونو یاد بگیره ثمرهی کارتو از دست میدی چه برسه اینکه آدما ازش با خبر بشن هر ایده، هدف، تفکر، برنامه ای تو ذهنتون هست تا زمان به ثمر نشستنش به کسی چیزی نگید...

من آن نیم که حلال از حرام نشناسم شراب با تو حلال است و آب بی تو حرام :)) ✍🏼 سعدی

سالهاست منتظر آمدن روزهای بهترم . ولی نمیدانم چرا هنوز هم ، دیروزها بهترند ... . (احمد محمود)
"بذار ببینم من پیام ندم اون پیام میده؟" شد پایان تموم دوستیام.
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ پرشی دارد اندازه عشق زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یادمن و تو برود. 📖 «هشت کتاب سهراب سپهری»

از خودم شرمنده شدم وقتی فهمیدم زندگی یک جشن بالماسکه بود؛ در حالیکه من با چهرهی واقعیام در آن شرکت کرده بودم. 💬فرانتس کافکا

کتاب ربات جنگلی انیمیشنشم ساخته شده به نام #ربات_وحشی #پیشنهاد میشه

ساکنان لب دریا صدای امواج را نمیشنوند چه تلخ است قصه عادت. #متن #شعر #کتاب
دو سال پیش... #Toncoin #Crypto #Telegram #Nft #Username #AnonymosNumber #Tonkeeper
