محیا

اکانت قبلیم در حالی که ایمیلشو نداشتم لاک شد=)

زمان با کسی که دوسش داری زود میگذره… اخرین شب جمعه محرم الحرام/

دوست دارم چشمامو ببندم و تو یک روز بارونی از پاییز باز کنم🫠🍂

تنها امیدِ این روزام حضرت عباسه..

عملا داریم عین قحطی زده ها زندگی میکنیم:/

و‌َ گفت: الشام‌…الشام…الشام…💔

و چرا شما در راه خدا و برای مردان و زنان و کودکانِ ستمدیده‌ای که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند بیرون ببر و از طرف خود برای ما سرپرستی قرار ده و از جانب خود یاوری برای ما تعیین فرما، پیکار نمی‌کنید؟ نِسا آیه ۷۵/

من فهمیدم؛ رمزش نمازِ اول وقته.

بابا من حتی عکسامم تو پاییز و زمستون قشنگتر بود😭

نمیدونم چطور بگم ولی تیر خیلی دیر گذشت درحالی که محرم خیلی زود گذشت.

آیا از این بدتر هم ممکن است؟ به نظر می‌آید که هست. وای به روزهای دیگر. تیر۰۴/

خود را کُشتمو درمانِ خود کردم…

این حجم از گرمای هوا عجیبه و چایی خوردنِ من عجیب تر.

یا اباعبدالله، نیومدنم بره کدوم گناه منه؟!

یکی از مهمترین کارایی که باید کنم اینه که دست از رقصیدن با هر سازی بردارم و از پایه‌ی همه چی بودنم کم کنم🫴🏻

ورکشاپ دوم😍💜

نمیپذیرم🌚

منی که مطمئن شدم شفا نمیده مرهمت..

متاسفانه به راحتی با یک استکان چایی گول میخورم:(

امیدم فضلِ ابلفضله..|

امشب از اون شباست که قابلیت اینو دارم با کوچیکترین صدا و بی نظمی خونِ یکنفرو بریزم💆🏻‍♀️