لیلی
@LEILY8253
من یلدام شب دور از خورشید https://t.me/mirsaba
و در پایان آنچه که دربارهی خودم میتوانم بگویم این است: من شعری عاشقانهام در جسمِ یک زن...

فراخنای جهان بر دلم چنان تنگ است که چون نفس بکشم، باز در دهان آید "رکنالدین صاین اصفهانی"
خوبش این است که میدانیم لیوان برای آب خوردن است؛ بدش این که نمیدانیم تشنهی چیستیم. آنتونیو ماچادو
تورا آنگونه می خواهم ،که شاهی سرزمینش را شبیه مومنی دل کنده از دنیا که دینش را درآغوشم نباشی آنچنان ازریخت می افتم که گم کرده ست یک انگشترانگاری نگینش را

بعد ازین دیگر نیایم بی وفا حتی به خوابت می شوی تنهای تنها میدهم این سان عذابت...
۵۶ سال گذشت ۵۶ فصل اززندگی باتمام فراز و فرودهایش. یاد گرفتم که قدر لبخندها رابیشتر بدانم و ازدل شکست ها قویتر برخیزم. در آستانه ۵۶ سالگی قلبم پرازشکر است برای راهی که آمده ام ،آدمهایی که کنارم بوده اند وبرای دل زنده ای که هنوز با عشق و امید می تپد
دوست دارمش مثل دانه ای که نور را مثل مزرعی که باد را مثل زورقی که موج را یا پرنده ای که اوج را دوست دارمش. فروغ
أنا المنتبه لصمتك؛ بينما العالم مُلتهي بما تقول. «وقتى همه ى دنيا سرگرم شنيدن حرفهايت هستند، حواسِ من، به سكوت توست.»
امیدوارم وقتی یک روز هزارساله را تحمل میکنی، کسی باشد که آخر شب شانهات را لمس کند، و بگوید طاقت آوردی، تمام شد، حالا استراحت کن. حمید سلیمی
با ما که نمک گیر غزل بود ،چنین کرد با خلق ندانیم چه ها کرد وچنان شد... ما حسرت ودلتنگی و تنهایی عشقیم یعقوب پسر دید،زلیخا که جوان شد...
هرچیزی یک واحداندازه گیری دارد ومن بعد ازتو فهمیدم واحد اندازه گیری دلتنگی،شب است... نمیدانم از رفتنت چند روز گذشته ،امامن هزار شب است که دلتنگم... دوستت داشتم بیشترازآنکه بدانی آخرآدم تاچیزی را ازدست نداده باشدارزش آن را نمیداند....
چشم رضا و مرحمت برهمه باز می کنی نوبت ما که می رسداین همه ناز می کنی!