هالی
@HollisPartridge
🦷| من رو از میم شدن میترسونی اسکایلر؟ من خودم میمم.
از صبح که خواب بودم هی بغل گوشم به خونه زنگ میزدن و حرف نمیزد. چهارمین باری که زنگ زد گفت موتور سرقتیتون پیدا شده. میگم مال ما نیست شماره اشتباه دادن. میگه این شماره رو دادن، حتماً مال شماست. میگم خب مال ما نیست این آدمی که میگین هم نمیشناسم. میگه خانم چرا دعوا دارین. :///
این واکسنهایی که تو زندگیمون زدیم تو یه سامانهای جایی ثبت شده یا اونم بیدر و پیکری گذشته؟
همزمان که از دیالوگ برقرار کردن و ارتباط با آدما خستهام و نفرت دارم، از سکوت و معاشرت نداشتن رنج میبرم. این چه وضعیه دیگه.
خوشم میاد حتی وقتی نمیشناسمتون، اکانت پرایوت زدنی خودتون میآید آیدی میدین. حس اون همه استوری سبز اینستا رو میده که هر روز با حجب و حیا لایک میکنم میزنم بعدی. 💅🏼
هیچ قابلمه فروشی اسپانسر این فوودبلاگرا نمیشه که دیگه تو سینی آلومینیومی و دیس چینی گلی غذا درست نکنن؟
کوت کن بگو چیا رو تا وقتی خونهی مامان بابات بودی نمیدونستی. خودم: که لباسها رو پشت و رو کنم بشورم. همونجوری هم اتو کنم.
خواهرم تو خیلی از اپها فقط قسمت اول فامیلیمون رو وارد میکنه و مثلاً وقتی پیک یا اسنپ موقع تحویل میگه خانوم شما (قسمت اول فامیلی)ی؟ به زمین خیره میشم و تایید میکنم که (قسمت اول فامیلی)م. 🚶🏻♀️
منطق این دوستان این شکلیه که یکی که تو ایران دنیا اومده ولی کل عمرش مثلا ترکی حرف زده و فارسی بلد نیست، تجزیهطلبه ولی پرنسس نور پهلوی که نه ایران دنیا اومده نه زندگی کرده نه فارسی بلده وارث بر حق سرزمینه:)))
راستی گفتم گشنگترین مایو دنیا رو گرفتیم؟ لیترالی همون جوریه که دنبالش میگشتم. بقیهی چیزای زندگیم رو هم همینجوری پیدا کنم نرخ غر زدنم ٢٠٪ کاهش پیدا میکنه.
عه چرا نگفتین امروز.٠۴.٠۵.٠۶ بود؟ یادم نبود که برم بچهام رو دنیا بیارم. اه.
تعدد عطر رو دیدم یاد هماتاقی آخرم افتادم. بزرگوار هزارانتا عطر میخرید ولی نمیرفت یه دونه عطر درست حسابی بخره. همیشه هم تو حسرت عطرای صفورا بود. بعد میخواست بره بیرون دوش میگرفت تو عطر و تا چندین دقیقه بعد رفتنش سرم از پنجره میبردم بیرون بتونم نفس بکشم.
سلام خوبی 🪴
باهوش های واقعی عشق ابدی رو نصفه ول کردن و عقب مونده ها هنوز دارن راحع بهش حرص میخورن و نگاه میکنن. اونایی هم که ندیدن تو فازن
رفتم دیدم واسه خودش اتاق داره. =) نه تنها اتاق داره، که یه وسایلی داره که مختص اون سنه و فقط برا خودش و مثلاً از برادر یا خواهری که بزرگ شده نرسیده. یا مثلاً داشت برای اشیا ضمیر مالکیت استفاده میکرد و اینجوری بودم که یعنی چییی؟ یعنی بقیه جز تو نمیتونن از این استفاده کنن؟ =))))
اولین بار که رفتید خونهی دوستان و همکلاسیهاتون و با این واقعیت مواجه شدید که گاهی خانوادهها زمین تا آسمون با هم فرق دارند کی بود؟ چی بیشتر از همه شوکهتون کرد؟
من آدم بیچشم و رویی نیستم و حتی فوراً هم خوبی یکی رو جبران نکنم، حتماً میکنم. منتهی وقتی یکی در حین انجام "وظیفه"اش یه گزینهای رو لحاظ میکنه که معمولاً واسه همه نمیکنه و حینش پنجاه بار منت میذاره، دلم میخواد همون آرامش گرفتنش با منت گذاشتن رو جبران زحمتش بدونم. 🙏🏻
یه دونه کپهی گوشت خوردم و از یک ساعت پیش خوشحالترم. ترکیب برنج، گوشت، گردو، زرشک و سبزی، بعد تازه همهی اینا سوخاری بشه و حسابی ازش روغن چیکه کنه. چیت کالری روزانهام رو دریافت کردم. حالا میتونم باقی روز رو سالم زندگی کنم و گشنگی بکشم. 🥹

نمیدونم چجور بگم ولی بعضی رفتارها شبیه ناز کردن بچهی یتیم تو پرورشگاهه. یعنی مثلاً خوشحالی که «یه کاری کردن از هیچ کاری نکردن بهتره» ولی خب نه لزوماً؟