Mehr
@Frreeddoommmm
از رنجی که میبریم …
۴۸ ساعت تو حالت مرگ بودم، بازم خودم خودمو نجات دادم؛ با موزیک و شراب و آشپزی. نمیدونم این خوبه یا بد. به هر حال کیرم تو این دنیا!
میدونی این روزام میگذره عین تمام روزای گذشته قویتر میشیم یا نه، نمیدونم اما بیتفاوتتر میشیم تهشم چون میدونی همه چی دست خودت نیست، با خودت میگی چرا باید “اینجوری” بگذره!
“زن و بچه” و “پیرپسر” رو حتما ببینید. ببینید روابط انسانی نادرست آدمو به کجا میرسونه. این دو تا دیالوگو ازشون میگم چون خودم با تمام وجود حس کردم؛ “نمیدونی چه لذتی داره که بتونی حتی ۵ دقیقه به عزیزترین کست که دیگه نیست، فکر نکنی” و “مردی که تو زندگیش قانون نداره، پسره”
دو روزه دارم گریه میکنم، از ناراحتی و عصبانیت. دور چشمم زخم شد انقدر دستمال کاغذی کشیدم. یه اتفاقاتی برای آدم میافته که به هیچ کس نمیتونه بگه. مجبوری تنهایی تحمل کنی. نمیدونم برای همه زندگی انقدر کیریه؟ یا منم که همه مدل اتفاقی تا حالا برام افتاده!
زندگی یه بازیه شانس بیاری تاست خوب بیوفته شانس نیاری هر کاری کنی هر کاری کنی، باختی. من امروز باختم تو مهمترین چیزی که تو زندگی برام مهم، مهم و مهم بود!
تو چهل سالگی دلم میخواست یه نفرو بغل کنم که مال خودم باشه، یه نفر که باهم هر هفته یه راه فراری پیدا کنیم ازین زندگی سخت. آدم یه عالمه نیاز داره، نیازاش به مرور زمان بیشترم میشه، نیازایی که فقط یک نفرِ دیگه میتونه برآورده کنه. من با این همه نیاز چیکار کنم؟
میتونم آهنگ جدید هیدن رو بارها بارها بارها گوش بدم؛ همه رفتن همه کندن همه از دم نمیاد هیچکی ولی منتظرم من ای خدای بینهایت نبود حواسم به ساعت عمرمون گذشت چه راحت
آدمها همیشه میتونن شمارو شگفت زده کنن. هیچی از هیچکس بعید نیست.
اگه کسی رو نداشته باشیم که از روزمون براش بگیم و این مورد برامون مهم باشه، زندگی بینهایت سخت میشه! چون توی همون حرف زدن درصد خیلی زیادی از تمام این ماجراها برامون قابل تحمل میشه. الان برا من زندگی خیلی داره سخت پیش میره اما هر روز خودمو مجبور میکنم حالمو عوض کنم.
من خودمم وقتی یکی که حوصلهشو ندارم بهم پیام میده، دیر جواب میدم. زنگ میزنه جواب نمیدم. هرچی میگه ببینیم همو هر بار یه بهانهای میارم. دنیا همینه دیگه؛ میچرخه میچرخه کاری که خودت با یکی میکنی، یکی دیگه با خودت میکنه! به نظرم دیگه خیلی کسالتبار شده دنیا، دیگه فایدهای نداره.
گاهی آدما دوستت دارن نه به خاطر خودت بلکه به خاطر چیزی که میتونن ازت بگیرن، گاهی هم آدما دوستت دارن نه به خاطر خودت بلکه به خاطر حسِ خوبی که از دوست داشتنِ تو نسبت به خودشون میگیرن!
این قسمت از تاسیان تمام حرفش این بود که “حرف بزنید”. یه جایی خوندم؛ اونی که وقتی یه چیزی اذیتش میکنه میره حرف میزنه، نسبت به اونی که وقتی اذیت میشه رفتارشو عوض میکنه، ۴۰ سال از نظر عقلی بزرگتره!
یه اصطلاحی تو انگلیسی هست به نام Bittersweet یعنی یه اذیتشدنی که ارزشش رو داره یا یک اذیتشدنی که طرف مقابل ارزش کارتو قدر میدونه. اگه این بود، ادامه بده. نبود تنهایی بهترین گزینهست!
حالم خوب میشه با دوستام حرف میزنم 🫠 این فاصلهی مهاجرت توی دوستیمون هیچ فاصلهای ننداخت …